کلمه جو
صفحه اصلی

دسته بندی


مترادف دسته بندی : رده بندی، طبقه بندی، گروه بندی

فارسی به انگلیسی

assortment, scale, faction, classification

faction, classification


assortment, scale


فارسی به عربی

تشکیلة , فئة

مترادف و متضاد

faction (اسم)
فرقه، انجمن، دسته بندی، نفاق، حزب

division (اسم)
تقسیم، قسمت، لشکر، دسته بندی، بخش، تفرقه، اختلاف

rating (اسم)
درجه، دسته بندی، رتبه

ordination (اسم)
انتصاب، دسته بندی، برگماری

assortment (اسم)
دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی

grouping (اسم)
دسته، طبقه بندی، دسته بندی، گروه بندی، گروه سازی

junta (اسم)
دسته، دسته بندی، حزب، انجمن سری

رده‌بندی، طبقه‌بندی، گروه‌بندی


فرهنگ فارسی

اتفاق گروهی برای انجام دادن کار ( مشروع یا نامشروع ) توطئه .

جمع کردن درختان یا بینه‌ها در دسته‌های کوچک برای حمل‌ونقل


قرار دادن واحدهای اقامتی، مانند مهمانخانه‌ها و راه‌سراها و مهمان‌پذیرها و مهمانکده‌ها، در گروه‌های مختلف بر مبنای تنوع امکانات و تسهیلاتی که عرضه می‌کنند


فرهنگ معین

( ~. بَ )(حامص . ) هماهنگ شدن گروهی برای انجام دادن امری .

لغت نامه دهخدا

دسته بندی. [ دَ ت َ / ت ِ ب َ ] ( حامص مرکب ) گرد کردن. فراهم کردن. بهم پیوستن. || به دسته کردن. دسته بستن. به قسمتهای منظم تقسیم کردن. || تعصب. تحزب. گروه گروه کردن.
- دسته بندی کردن ؛ دسته بستن.
- || به گروهها و حزبها منقسم ساختن.
- || طبقه بندی کردن. ورجوع به دسته بستن شود.

فرهنگ عمید

جمع شدن گروهی در یک جا و همراه شدن و هماهنگ گشتن برای انجام دادن کاری.

فرهنگستان زبان و ادب

{bunching/ bunch, prebunch} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] جمع کردن درختان یا بینه ها در دسته های کوچک برای حمل ونقل

پیشنهاد کاربران

صف آرایی

تصنیف


کلمات دیگر: