مترادف ملاحظه : بررسی، دید، نظر، نگرش، احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات، اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت، بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
برابر پارسی : نگاه کردن، نگرش، نگریستن
observation, notice, consideration, regard, remark
chariness, consideration, deference, prudence, regard, respect, thought
اجازه نامه , ورقه جيره , يادداشت مختصر , پروانه , ورقه راي را ثبت کردن , اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن , ياداشت , تبصره , توجه کردن , ذکر کردن , ملا حضه کردن , اخطار , اگهي , مشاهده , ملا حظه , نظر , تذکر
بررسی، دید، نظر، نگرش
احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات
اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت
بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
۱. بررسی، دید، نظر، نگرش
۲. احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات
۳. اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت
۴. بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
ملاحظة. [ م ُ ح َ ظَ ] (ع مص ) به گوشه ٔ چشم که با سوی گوش دارد نگریستن . (تاج المصادربیهقی ). همدیگر را نگریستن به دنبال چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). به گوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث ). یکدیگر را نگریستن به گوشه ٔ چشم . لِحاظ.(از اقرب الموارد). || نگریستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مراقبت کردن و نگریستن . (از اقرب الموارد). و رجوع به ملاحظه شود. || توجه نفس است به سوی معلوم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
نگرش