کلمه جو
صفحه اصلی

عمه زاده

فارسی به انگلیسی

cousin, cousin [child of a paternal aunt]

cousin [child of a paternal aunt]


فارسی به عربی

ابن العم

مترادف و متضاد

cousin-german (اسم)
دوست صمیمی، عمو زاده، عمه زاده

cousin (اسم)
عمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی

فرهنگ فارسی


لغت نامه دهخدا

عمه زاده. [ ع َم ْ م َ /م ِ دَ / دِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) پسرعمه. دخترعمه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمّه زاده، به فرزند خواهر پدر گفته می شود.
عنوان یاد شده در باب نکاح به کار رفته است.
← در نکاح
۱. ↑ جواهر الکلام، ج۲۹، ص۳۶۶.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵ ص۴۹۴، برگرفته از مقاله«عمّه زاده».
...


کلمات دیگر: