کلمه جو
صفحه اصلی

شوهر دادن

فارسی به انگلیسی

to give in marriage, to give away, to find a match


match


match, to give in marriage, to give away

فارسی به عربی

تزوج
زوج

تزوج


مترادف و متضاد

espouse (فعل)
نامزد کردن، عروسی کردن، عقد کردن، شوهر دادن

husband (فعل)
جفت کردن، کاشتن، شوهر دادن، شخم زدن، باغبانی کردن، خواستگاری کردن

marry (فعل)
عروسی کردن، شوهر دادن، ازدواج کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - دختر یا زنی را به عقد ازدواج مردی در آوردن . ۲ - چیزی را از دست دادن : خانه اش را شوهر داد .

پیشنهاد کاربران

marry sb ( esp your daughter ) off to sb
دخترتان را به کسی دادن


کلمات دیگر: