کلمه جو
صفحه اصلی

علیق


مترادف علیق : علف، علوفه، کاه، یونجه

فارسی به انگلیسی

feed, fodder, forage, provender, fodder or barley

fodder or barley


feed, fodder, forage, provender


فارسی به عربی

علف

عربی به فارسی

بوته , خار , خاربن , تمشک جنگلي


مترادف و متضاد

fodder (اسم)
علف، علوفه، علیق، علوفه دادن، سورسات

forage (اسم)
علف، علوفه، علیق، سورسات، تلاش و جستجو برای علیق

provender (اسم)
غذا، علف، علوفه، علیق، سورسات، خواربار، اذوقه

علف، علوفه، کاه، یونجه


فرهنگ فارسی

خوراک ستور، آنچه که چهارپایان بخورندازکاه وجووبیده وعلف
( اسم ) خوراک ستوران از کاه و یونجه و علف و غیره .
گیاهی است که بدرخت پیچید گیاهی است که بدرخت پیچید و شبیه به گل سرخ است و آنرا علیقی نیز گویند و یک دانه آن علیقه است درختی باشد که برگ آنرا پزند و در خضاب بکار برند

فرهنگ معین

(عَ لِ ) [ ع . ] (اِ. ) خوراک چهارپایان .

لغت نامه دهخدا

علیق. [ ع َ ] ( ع اِ ) علف ستور و جو و اسپست. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). و در تداول فارسی زبانان امروزی بیشتر بر علوفه اسبان اطلاق میشود. || بر سبیل مثال شراب را نیز علیق نامند. ( از لسان العرب از ازهری ). || پوست سپیدی که برآن چیزی نویسند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). || پوزه بند ستور. || ( ص ) آویزان. || ضعیف. || نرم. ( ناظم الاطباء ).

علیق. [ ع ُل ْ ل َ ] ( ع اِ ) گیاهی است که به درخت پیچد. ( از لسان العرب ). گیاهی است که به درخت پیچد و شبیه به گل سرخ است و آن را عُلّیقی ̍ نیز گویند و یک دانه آن عُلّیقة است.( از اقرب الموارد ). درختی باشد که برگ آن را پزند ودر خضاب به کار برند. ( برهان قاطع ) نباتی است خاردار و در برگ و شکل شبیه به گل سرخ و ثمرش در شکل و طعم مثل توت سیاه و آن را در دیلم «تموش » و به ترکی «بکورنیکان » و به یونانی «باطس » و به لاتینی «روس وسائر» و به فارسی «ورد» و به شیرازی «توت سه گل » نامند. وآن دو نوع است جبلی و غیرجبلی. غیرجبلی آن را به لاتین «سارساهوره » نامند. طبیعت آن مرکب القوی است و سردی و خشکی تا درجه دوم بر آن غالب است. جمیع اجزای آن مجفف و مبرد است و نیز رادع و حابس نفث الدم و نزف الدم و سیلان رحم است و مقوی احشاءالرأس نیز میباشد. ضماد برگ آن برای زخمهای سرد و برآمدگی حدقه چشم مفید است. و عصاره مسحوق ساق و برگ تازه آن با اندکی صمغ برای امراض حاره و بارده چشم بخصوص قرحه و دمعه و ناخنه و ورم و برآمدگی آن نافع است. خاییدن برگ آن برای قروح لثه و استرخای آن و قلاع و بدبویی دهان و جراحات تازه آن سودمند است ، خاییدن میوه رسیده آن نیز همین فایده را دارد. آشامیدن آب برگ و ساق تازه آن با اندکی صمغ عربی برای تقویت معده و نفث الدم و حبس اسهال و فضلات و بواسیر نافع است. و آشامیدن آب طبیخ برگ و میوه آن با گلاب در حین حیض مانع حمل است. و آشامیدن آب گل آن نیز حابس اسهال است. ضماد برگ آن مقوی معده است و بواسیری را که خون از آن جاری باشد درمان میکند و این ضماد محلل اورام و منفجرکننده دبیلات است و مانع ازدیاد آکله و نمله و ساعیه است. طلای عصاره میوه تازه آن برای تخفیف قروح رطبه ومنع سیلان چرک و رطوبات از آن مفید است و گل آن نیز این خاصیت را دارد. ضماد برگ و شاخه های تازه و نازک آن برای سحج رانها در هنگام سفر نافع است. طبیخ برگ و ثمر آن سیاه کننده موی است و خضابی است نیکو. و گویند هر کس بعد از هر حمام دو قدم خود را با آن بشویدموی او سفید نگردد. نوع جبلی آن کم خارتر است و خارهای آن باریکتر میباشد و خودش شبیه به نسرین است و خواصش مانند نوع غیرجبلی آن است. گویند که موسی ( ع ) آتش را از این درخت دیده است و برخی گویند که از درخت عناب دیده است. ( از مخزن الادویه ) ( تحفه حکیم مؤمن ). و آن را نوعی لبلاب نیز دانند. رجوع به لبلاب شود.

علیق . [ ع َ ] (ع اِ) علف ستور و جو و اسپست . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). و در تداول فارسی زبانان امروزی بیشتر بر علوفه ٔ اسبان اطلاق میشود. || بر سبیل مثال شراب را نیز علیق نامند. (از لسان العرب از ازهری ). || پوست سپیدی که برآن چیزی نویسند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || پوزه بند ستور. || (ص ) آویزان . || ضعیف . || نرم . (ناظم الاطباء).


علیق . [ ع ُل ْ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است که به درخت پیچد. (از لسان العرب ). گیاهی است که به درخت پیچد و شبیه به گل سرخ است و آن را عُلّیقی ̍ نیز گویند و یک دانه ٔ آن عُلّیقة است .(از اقرب الموارد). درختی باشد که برگ آن را پزند ودر خضاب به کار برند. (برهان قاطع) نباتی است خاردار و در برگ و شکل شبیه به گل سرخ و ثمرش در شکل و طعم مثل توت سیاه و آن را در دیلم «تموش » و به ترکی «بکورنیکان » و به یونانی «باطس » و به لاتینی «روس وسائر» و به فارسی «ورد» و به شیرازی «توت سه گل » نامند. وآن دو نوع است جبلی و غیرجبلی . غیرجبلی آن را به لاتین «سارساهوره » نامند. طبیعت آن مرکب القوی است و سردی و خشکی تا درجه ٔ دوم بر آن غالب است . جمیع اجزای آن مجفف و مبرد است و نیز رادع و حابس نفث الدم و نزف الدم و سیلان رحم است و مقوی احشاءالرأس نیز میباشد. ضماد برگ آن برای زخمهای سرد و برآمدگی حدقه ٔ چشم مفید است . و عصاره ٔ مسحوق ساق و برگ تازه ٔ آن با اندکی صمغ برای امراض حاره و بارده ٔ چشم بخصوص قرحه و دمعه و ناخنه و ورم و برآمدگی آن نافع است . خاییدن برگ آن برای قروح لثه و استرخای آن و قلاع و بدبویی دهان و جراحات تازه ٔ آن سودمند است ، خاییدن میوه ٔ رسیده ٔ آن نیز همین فایده را دارد. آشامیدن آب برگ و ساق تازه ٔ آن با اندکی صمغ عربی برای تقویت معده و نفث الدم و حبس اسهال و فضلات و بواسیر نافع است . و آشامیدن آب طبیخ برگ و میوه ٔ آن با گلاب در حین حیض مانع حمل است . و آشامیدن آب گل آن نیز حابس اسهال است . ضماد برگ آن مقوی معده است و بواسیری را که خون از آن جاری باشد درمان میکند و این ضماد محلل اورام و منفجرکننده ٔ دبیلات است و مانع ازدیاد آکله و نمله و ساعیه است . طلای عصاره ٔ میوه ٔ تازه ٔ آن برای تخفیف قروح رطبه ومنع سیلان چرک و رطوبات از آن مفید است و گل آن نیز این خاصیت را دارد. ضماد برگ و شاخه های تازه و نازک آن برای سحج رانها در هنگام سفر نافع است . طبیخ برگ و ثمر آن سیاه کننده ٔ موی است و خضابی است نیکو. و گویند هر کس بعد از هر حمام دو قدم خود را با آن بشویدموی او سفید نگردد. نوع جبلی آن کم خارتر است و خارهای آن باریکتر میباشد و خودش شبیه به نسرین است و خواصش مانند نوع غیرجبلی آن است . گویند که موسی (ع ) آتش را از این درخت دیده است و برخی گویند که از درخت عناب دیده است . (از مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و آن را نوعی لبلاب نیز دانند. رجوع به لبلاب شود.


فرهنگ عمید

خوراک ستور، آنچه چهارپایان می خورند از کاه، جو، بیده، و علف.


کلمات دیگر: