قبضة
در دست داشتن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
چسبیدن، باز داشتن، گرفتن، نگاه داشتن، منعقد کردن، تصرف کردن، نگه داشتن، در دست داشتن، جا گرفتن
پیشنهاد کاربران
در اختیار داشتن ( کنترل، فرمان، هدایت. . . )
صاحب بودن
تسلط داشتن، حکم راندن ( بر سرزمین و . . . )
صاحب بودن
تسلط داشتن، حکم راندن ( بر سرزمین و . . . )
کلمات دیگر: