رم دادن
فارسی به انگلیسی
to rouse, to cause to shy, to scare
فارسی به عربی
ارنب بری , انهض , خوف , فاجی
مترادف و متضاد
ترساندن، ترسیدن، گریزاندن، رم دادن، چشم زهره گرفتن، هراس کردن
ترساندن، بوحشت انداختن، رم دادن
تکان دادن، وحشت زده شدن، رم دادن، از جا پراندن، رمانیدن
خون کسی را بجوش اوردن، بهم زدن، رم دادن، حرکت دادن، از خواب بیدار شدن، بهیجان در اوردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ترساندن و گریزاندن جانوران شکاری و غیره .
رمانیدن رماندن
رمانیدن رماندن
فرهنگ معین
(رَ. دَ ) (مص م . ) ترساندن ، گریزاندن .
لغت نامه دهخدا
رم دادن. [ رَ دَ ] ( مص مرکب ) رمانیدن. رماندن. رجوع به رمانیدن و رماندن شود.
کلمات دیگر: