مترادف سرند : خاک بیز، غربال، غربیل
متضاد سرند : الک
riddle, screen
mesh, sieve
خاکبیز، غربال، غربیل ≠ الک
(سَ رَ) (اِ.) 1 - غربالی سیمی دارای سوراخ های نسبتاً بزرگ که با آن غلات را پاک کنند. 2 - نوعی غربال که بدان خاک و شن را می بیزند.
(س رَ) (اِ.) 1 - تاب ، ارجوحه . 2 - ریسمانی که یک سر آن را حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین می نشیند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند، به سوی خود کشد و او را بگیرد. 3 - فنی است از جملة فنون کشتی گیری و آن چنان است که کشتی گیر پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آن را به عربی شغزبیه نامند.
سرند. [ س َ رَ ] (اِ) غربال که بدان جو و امثال آن بیزند. غربال سیمی درشت چشمه برای بیختن خاک و غله . (یادداشت مؤلف ). نوعی از غربیل که چشمه های آن گشاده بود و بیشتر با وی خاک بیزند. (ناظم الاطباء).
سرند. [ س َ رَ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر. دارای 694 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سرند. محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
اسدی .
اسدی (از آنندراج ).
سرند. [ س ِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بخش حومه ٔ مصعبی شهرستان فردوس .دارای 502 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات ، پنبه ، زعفران است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
سرند. [ س ِ رِ ] (اِ) ریسمانی باشد که طفلان در ایام عیدها و جشنها از جایی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان ). رسنی است که در ایام اعیاد دو سر آن را بر شاخ درخت بسته طفلان در آن نشینند و باد خورند و آن را سابور و کازو هم خوانند. (آنندراج ) (جهانگیری ). در مؤید رسنی که در بازیها از پا آویزند. (رشیدی ). || فنی باشد از جمله ٔ فنون کشتی گیری و آن چنان است که کشتی گیر پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و آن را بعربی شغزبیه خوانند. (برهان ). آن است که کشتی گیر پای خود را به پای دیگری بند کند و او را بیندازد و به تازی شغزبیه خوانند. (رشیدی ). || لبلاب و آن رستنیی باشد که بر درخت پیچد و به عربی عشقه خوانندو به این معنی با ثانی مفتوح نیز به نظر آمده است . (برهان ). عشقه که بر درخت پیچد و خشک کند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || جل وزغ . و آن چیزی باشد سبز که در آبهای ایستاده به هم رسد. (برهان ). جامه ٔ غوک . (رشیدی ) (جهانگیری ). سبزه ٔ روی آب که آن را جامه ٔ غوک خوانند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || ریسمانی باشد که یک سر آن را حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین بنشیند تا آدمی یا جانوری که پای در آن میان نهد آن شخص بسوی خود کشد و او را بگیرد. (برهان ). ریسمانی که یک سر آن را حلقه کنند و زیر خاک پنهان سازند و سر دیگرشخصی بگیرد و در کمین نشیند تا جانوری در آن پای نهد بعد از آن بسوی خود کشد و او را بگیرد. (رشیدی ).
نوعی غربال سیمی که برای بیختن خاک و شن به کار میرود.
〈 سرند کردن: (مصدر متعدی) بیختن خاک و شن یا چیز دیگر با سرند.
۱. حلقه و ریسمانی که زیر خاک کنند و بهوسیلۀ آن انسان یا حیوانی را به دام بیندازند.
۲. فنیّ که یکی پای خود را به پای دیگری بند کند و او را به زمین بزند.
غربال