degree
زینه
فارسی به انگلیسی
degree, estate, gradation, grade, level, point, scale
فارسی به عربی
عربی به فارسی
تزءين , اراستگي , پيراستگي , زيور و پيرايه , زينت , تزيين , ارايشگري , اذين بندي , مدال يا نشان , ارايش , تامين خواسته , حکم تامين مدعابه , احضار شخص ثالث , حکم توقيف
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
( اسم ) پله ( پلکان )
آرایش و آنچه بدان آرایند
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
- رازینه ؛ راه پلکان. ( ناظم الاطباء ).
- زینه پایه ؛ نردبان. ( ناظم الاطباء ). رجوع به هدینه شود.
|| در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو ( دوم پادشاهان 6:1 - 12 ). ( قاموس کتاب مقدس ).
زینه. [ ن َ ] ( ع اِ ) زینة. آرایش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه.
تا به قیامت براین نهاد و نسق باد
روز برافزون به فر و رونق و زینه
فرخ و فرخنده و مبارک چونانک
آمدن مصطفی بر اهل مدینه .
سوزنی .
رجوع به زینت و زینة شود.
زینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) نردبان . (غیاث ) (آنندراج ). پله و پایه و پلکان و نردبان . (ناظم الاطباء). مشهدی ، پله . پلکان . (فرهنگ فارسی معین ). پله . پایه . درجه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است . رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران ص 65 شود.
- رازینه ؛ راه پلکان . (ناظم الاطباء).
- زینه پایه ؛ نردبان . (ناظم الاطباء). رجوع به هدینه شود.
|| در غزلهای سلیمان 2:14 محل سراشیب چنانکه در حزقیال 38:2 مذکور است محتمل است که محل سراشیب طبیعی باشد که از آن بالا روند. در دوم پادشاهان 9:13 گوید که سروران اسرائیل رخت خود را گرفته به زیر ییهو بر روی زینه نهادند و ییهو را به پادشاهی خطاب نمودند و شاید که زینه محلی بود که پله ها به توسط بام مسطحی به صحن خانه منتهی می شد و این محل واضح بود از برای تدهین و مسح نبوتی ییهو (دوم پادشاهان 6:1 - 12). (قاموس کتاب مقدس ).
زینة. [ ن َ ] (ع اِ) آرایش و آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرایش . (ترجمان القرآن ) (دهار).
- امراض الزینة؛ نزد پزشکان بیماریهای پوست و ناخن و موی مانند کلف و نمش و مانند اینها است . (از اقرب الموارد). بیماری های موی و پوست و ناخن و اورام و بزرگی در آنجا که خردی مطلوب است و خردی در آنجا که بزرگی مطبوع است .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
|| ثیاب : خذوا زینتکم عند کل مسجد ؛ ای ثیابکم لمواراة عورتکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- یوم الزینة ؛ روز عید یا روز شکستن نهر مصر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روز عید. (از اقرب الموارد) : قال موعدکم یوم الزینة و ان یحشر الناس ضحی . (قرآن 59/20). و منه قول الحریری : «ازمعت الشخوص من برقعید. و قد شمت برق عید. فکرهت الرحلة عن تلک المدینة او اشهد بها یوم الزینة». (اقرب الموارد).
|| گیاه . و منه فی صلوةالاستسقاء: انزل علینا فی ارضنا زینتها؛ ای نباتها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
زینت از منظر قرآن دو قسم است :
درونی و معنوی و دیگر برونی و مادی . درباره هر دو قسم آن آیات و روایات آمده است و لکنّ الله حبّب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم؛ و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة ؛ والمال و البنون زینة الحیوة الدنیا ؛ و یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد ؛ و قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده ؛ ای پیغمبر ! به مردم بگو چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان خود آفریده حرام نموده و از مصرف روزی حلال و پاکیزه منع کرده . بگو این نعمتها در این جهان برای مؤمنان باشد و خالص اینها در آخرت خاص آنها می باشد .
قال موعدکم یوم الزینة و أن یحشر الناس ضحی ؛ . که مراد از یوم الزینة در اینجا ـ حسب تفاسیر ـ روز عید مخصوص مصریان است یا روز شکستن رود نیل . انا جعلنا ما علی الارض زینة لها لنبلوهم ایهم احسن عملا ؛ . « من کان یرید الحیوة الدنیا و زینتها نوفّ الیهم اعمالهم فیها » .
پیغمبر اکرم (ص) فرمود : زینت علم ، احسان به دیگران است .
امیرالمؤمنین (ع) فمرود : زینت مرد عقل او می باشد .
از امام صادق (ع) روایت شده که امیرالمؤمنین (ع) فرزندان و زنان خود را به طلا و نقره زیور می کرد .
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : خود را برای ( ملاقات ) برادر مسلمانتان زینت کنید چنانکه برای ملاقات کسانی که می خواهید شما را به بهترین وضع ببینند زینت می کنید .
گویش مازنی
مرتعی در روستای لاشک نوشهر و کوهستان عباس آباد
از مراتع لنگای عباس آباد
گویش بختیاری
زن، همسر.
واژه نامه بختیاریکا
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
زن
Zeneh
از زینه ها بلا رفتن/ از پله ها بالا رفتن
زینه به زینه/ پله به پله ( مجازاً ) گام به گام، قدم به قدم، مرحله به مرحله؛ آهسته آهسته؛ به تدریج
زینه های چوبی/نردبان چوبی
به انگلیسی:
زینه های چوبی، نردبان چوبی wooden ladder
راه پله ها stairways
به سویدی ( سوئدی ) :
زینه فلزی، نردبان فلزی metallstege
راه زینه ها/راه پله trappor