مترادف سرقت کردن : دستبردزدن، دزدی کردن، دزدیدن
سرقت کردن
مترادف سرقت کردن : دستبردزدن، دزدی کردن، دزدیدن
فارسی به انگلیسی
to commit theft, to steal
rob, steal, thieve
فارسی به عربی
مصعد
مترادف و متضاد
ربودن، دزدیدن، دور کردن، ادم دزدیدن، سرقت کردن، از مرکز بدن دور کردن
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، غارت کردن، لخت کردن، چاپیدن
ربودن، دزدیدن، سرقت کردن، دستبرد زدن، بلند کردن، بسرقت بردن
دزدیدن، سرقت کردن، با میخ طویله و زنجیر بستن
سرقت کردن
سرقت کردن
سرقت کردن، به خانه دستبرد زدن، حرز را شکستن
سرقت کردن، بالا بردن، بالا رفتن، برداشتن، بلند کردن، مرتفع بنظرامدن، یک وهله بلند کردن بار
سرقت کردن، جر زدن، بطرف خود اوردن، طرفدار خود کردن، سو استفاده کردن، تقلب کردن
دزدیدن، سرقت کردن، دزدی کردن
دستبردزدن، دزدی کردن، دزدیدن
واژه نامه بختیاریکا
ور فینگِنیدِن
کلمات دیگر: