شامبو
سرشوی
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
شامپو، سرشوی، سرشویه
لغت نامه دهخدا
سرشوی. [ س َ ] ( نف مرکب ،اِ مرکب ) آنکه سر را بشوید. شوینده سر. || سرتراش. ( برهان ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) :
خاک بر سر شاعری را کاشکی
بودمی سرشوی یا نه پای باف.
خاک بر سر شاعری را کاشکی
بودمی سرشوی یا نه پای باف.
شمس فخری ( از انجمن آرا ).
|| حجام. ( برهان ) ( انجمن آرا ). || نوعی از گِل که بدان سر شویند و گِل سرشوی گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).فرهنگ عمید
۱. شویندۀ سر، کسی که سر دیگری را بشوید.
۲. (اسم ) نوعی گل سفید شبیه صابون که با آن سروتن را می شویند، گل سرشویی.
۲. (اسم ) نوعی گل سفید شبیه صابون که با آن سروتن را می شویند، گل سرشویی.
کلمات دیگر: