پرهیزگاری حفظ و نگاهداشت
وقی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وقی . [ وَ قی ی ] (ع ص ) (سرج ...) زینی که پشت ریش نکند ستور را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وقی. [ وَق ْی ْ ] ( ع مص ) وقایة. نگاه داشتن. ( منتهی الارب ). نگه داشتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).
وقی. [ وَ قی ی ] ( ع ص ) ( سرج... ) زینی که پشت ریش نکند ستور را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
وقی. [ وُ قی ی ] ( ع اِمص ) پرهیزگاری. || حفظ و نگاهداشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).
وقی. [ وَ قی ی ] ( ع ص ) ( سرج... ) زینی که پشت ریش نکند ستور را. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
وقی. [ وُ قی ی ] ( ع اِمص ) پرهیزگاری. || حفظ و نگاهداشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( مص ) اصلاح کردن. ( اقرب الموارد ).
وقی . [ وَق ْی ْ ] (ع مص ) وقایة . نگاه داشتن . (منتهی الارب ). نگه داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || اصلاح کردن . (اقرب الموارد).
وقی . [ وُ قی ی ] (ع اِمص ) پرهیزگاری . || حفظ و نگاهداشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (مص ) اصلاح کردن . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: