( اسم ) ۱ - نان بعلاوه نمک .۲ - طعام . ۳ - نعمت .یانان ونمک کسی راخوردن . ۱ - ازسفره اوخوردن .۲ - ازنعمت او برخوردار شدن .یانان و نمک خوردن با کسی بااو هم غذاشدن هم نمک شدن باکسی .
نان و نمک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نان و نمک. [ ن ُ ن َ ک َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نعمت :
باﷲ بنان و نمک او که جهان نیز
جز خون جگر یک شکم سیر نخورده ست.
- حق نان و نمک ؛ حق ممالحة. حق نعمت : باشد که بازدارند و حق نان و نمک باطل گردد. ( تاریخ بیهقی ص 583 ). حق صحبت و نان و نمک را نگاه باید کرد. ( تاریخ بیهقی ص 50 ).
عهدهای قدیم را یاد آر
حق نان و نمک فرومگذار.
چو نان پرورد این بازار باشد
حق نان و نمک بسیار باشد.
فرامش کنم مهر نان و نمک
ز پاکی نژاد اندرآیم به شک.
بر او گشته باشد فراوان فلک.
- || به مناسبت متنعم گشتن از کسی متعهد و ملزم به حفظ دوستی و وفای او شدن :
مرا با تو نان و نمک خوردن است
نشستن همان مهر پروردن است.
زود بگیرد نمک دیده آن کس که او
نان و نمک خورد و رفت ، نان و نمکدان شکست.
که ای چشم های مرا مردمک
یکی مردمی کن به نان و نمک.
باﷲ بنان و نمک او که جهان نیز
جز خون جگر یک شکم سیر نخورده ست.
انوری.
- بهمان نان و نمکی که با هم خورده ایم .( در مقام قسم و اثبات وفا و صداقت به کار رود ).- حق نان و نمک ؛ حق ممالحة. حق نعمت : باشد که بازدارند و حق نان و نمک باطل گردد. ( تاریخ بیهقی ص 583 ). حق صحبت و نان و نمک را نگاه باید کرد. ( تاریخ بیهقی ص 50 ).
عهدهای قدیم را یاد آر
حق نان و نمک فرومگذار.
سنائی.
فرعون گفت : بحق نان و نمک و رنج من که عصا را برگیر. ( قصص الانبیاءص 102 ).چو نان پرورد این بازار باشد
حق نان و نمک بسیار باشد.
نزاری قهستانی.
- مهر نان و نمک ؛ حق نمک. حق نعمت. پاس نعمت : فرامش کنم مهر نان و نمک
ز پاکی نژاد اندرآیم به شک.
فردوسی.
به یاد آیدش مهر نان و نمک بر او گشته باشد فراوان فلک.
فردوسی.
- نان و نمک خوردن با کسی ؛ ممالحت. با او هم غذا شدن.- || به مناسبت متنعم گشتن از کسی متعهد و ملزم به حفظ دوستی و وفای او شدن :
مرا با تو نان و نمک خوردن است
نشستن همان مهر پروردن است.
فردوسی.
- نان و نمک کسی خوردن ؛ از او متنعم شدن. از نعمت او متنعم شدن : گفت تو دانی که این مردم را بر تو حق است [ برامکه را ] و بسیار نان و نمک ایشان خورده ای. ( تاریخ بیهقی ).زود بگیرد نمک دیده آن کس که او
نان و نمک خورد و رفت ، نان و نمکدان شکست.
سلمان ( از آنندراج ).
|| مهمانداری و ضیافت و هر احسانی که درباره دیگری کنند. ( ناظم الاطباء ). || مختصر غذائی. غذائی ساده : یکی از ملوک آن طرف اشارت کرد که توقع به کرم اخلاق مردان خدای آن باشد که بنان و نمک با ما موافقت کنند. ( گلستان ).که ای چشم های مرا مردمک
یکی مردمی کن به نان و نمک.
سعدی.
دانشنامه عمومی
نان و نمک یک جنبه نمادین در تعدادی از فرهنگ ها دارد. در بسیاری از فرهنگ های اروپایی مانند فرهنگ اسلاوها برای خوش آمد گویی به کار می رود.
در فرهنگ ایرانی اگر شخصی مهمان شخص دیگری برای غذا بوده باشد، می گویند که نان و نمک او را خورده است و به مناسبت متنعم گشتن از کسی که با او نان و نمک خورده است، متعهد و ملزم به حفظ دوستی و وفای او می باشد.
در فرهنگ اعراب نیز خوردن نان و نمک (خبز وملح) نشانه ایجاد روابط حسنه بین دو نفر است.
در فرهنگ ایرانی اگر شخصی مهمان شخص دیگری برای غذا بوده باشد، می گویند که نان و نمک او را خورده است و به مناسبت متنعم گشتن از کسی که با او نان و نمک خورده است، متعهد و ملزم به حفظ دوستی و وفای او می باشد.
در فرهنگ اعراب نیز خوردن نان و نمک (خبز وملح) نشانه ایجاد روابط حسنه بین دو نفر است.
wiki: امیر شروان و نویسندگی کریم بهی محصول سال ۱۳۵۶ است.
رضا بیک ایمانوردی
شورانگیز طباطبایی
علی میری
ساغر
محمود لطفی
فرهاد حمیدی
رفیع مددکار
ابوالفضل لاله
یدالله محمدی نژاد
هوشنگ حمزه ای
رحیم متین
فرهاد خانمحمدی
روبرت الویانا
تقی موسوی
اسماعیل
محمود
ژیلا
شهروز رامتین
کمال و دوستانش عزت الله و شیرعلی به کار قاچاق مشغولند...
رضا بیک ایمانوردی
شورانگیز طباطبایی
علی میری
ساغر
محمود لطفی
فرهاد حمیدی
رفیع مددکار
ابوالفضل لاله
یدالله محمدی نژاد
هوشنگ حمزه ای
رحیم متین
فرهاد خانمحمدی
روبرت الویانا
تقی موسوی
اسماعیل
محمود
ژیلا
شهروز رامتین
کمال و دوستانش عزت الله و شیرعلی به کار قاچاق مشغولند...
wiki: نان و نمک (فیلم)
کلمات دیگر: