وغل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وغل. [ وَ ] ( ع مص ) در مجلس شراب کسی ناخوانده درآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ناخوانده نزدیک شراب خوارگان رفتن. ( تاج المصادر بیهقی ).
وغل. [ وَ غ ِ ] ( ع ص ) بدخورش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). مرد بدخورش. ( ناظم الاطباء ). || حرام زاده. دعی النسب. ( اقرب الموارد ).
وغل . [ وَ ] (ع اِ) چاره . (منتهی الارب ). || (ص ) سست فرومایه ٔ بی اعتبار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || ناخوانده در مجلس طعام و شراب کسی درآینده . || سستی کننده در هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || درخت درهم پیچیده . || دانه ٔ تلخه ٔ گندم که کبوتر خورد. || به دروغ دعوی نسب کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || مرد بدخورش . (منتهی الارب ). || (اِ) شراب که واغل خورد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). شراب که شخص ناخوانده میخورد. (ناظم الاطباء). || پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پناه و ملجاء. (ناظم الاطباء).
وغل . [ وَ ] (ع مص ) در مجلس شراب کسی ناخوانده درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ناخوانده نزدیک شراب خوارگان رفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
وغل . [ وَ غ ِ ] (ع ص ) بدخورش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مرد بدخورش . (ناظم الاطباء). || حرام زاده . دعی النسب . (اقرب الموارد).
دانشنامه عمومی
وغل ۱۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.