support
نان دادن
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - بخشیدن نان عطاکردن نان . ۲ - روزی رساندن رزق دادن : اوراببهانه نان دادن درخانه کشتندزن بترسید وبگریخت.
روزی دادن . رزق رساندن
روزی دادن . رزق رساندن
لغت نامه دهخدا
نان دادن. [دَ ] ( مص مرکب ) روزی دادن. رزق رساندن. با بذل و بخشش معاش اطرافیان و زیردستان را تأمین کردن. روزی رساندن. موجبات معیشت دیگران فراهم کردن :
به فضل و خوی پسندیده جست باید نام
دگر به دادن نان و به بذل کردن زر.
آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند کو به رحمت نان دهد.
همان کس که دندان دهد نان دهد.
شب از بهر درویش شبخانه ساخت.
به فضل و خوی پسندیده جست باید نام
دگر به دادن نان و به بذل کردن زر.
فرخی.
و امیرک بیهقی را با خود برد و نان داد. ( تاریخ بیهقی ).آنکه او از آسمان باران دهد
هم تواند کو به رحمت نان دهد.
مولوی.
مخور هول ابلیس تا جان دهدهمان کس که دندان دهد نان دهد.
سعدی ( بوستان چ یوسفی ص 149 ).
بنا کرد و نان داد و لشکر نواخت شب از بهر درویش شبخانه ساخت.
سعدی.
کلمات دیگر: