نان بی نانخورش . نان خالی
نان تهی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نان تهی. [ ن ِ ت ُ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نان بی نانخورش. ( ناظم الاطباء ). نان خالی. نان پتی :
کوفته در سفره ما گو مباش
کوفته را نان تهی کوفته ست.
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ.
کوفته در سفره ما گو مباش
کوفته را نان تهی کوفته ست.
سعدی.
روده تنگ به یک نان تهی پر گرددنعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ.
سعدی ( گلستان چ یوسفی ص 175 ).
کلمات دیگر: