( مصدر ) لقب دادن : المنه لله که چو مابی دل و دین بود آن را که لقب عاقل و فرزانه نهادیم . ( حافظ . ۲۵۶ )
لقب نهادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لقب نهادن. [ ل َ ق َ ن ِ / ن َدَ ] ( مص مرکب ) لقس. ( تاج المصادر ). لقب دادن. نَبْز. تنبیز. ( منتهی الارب ). لقب کردن. لبز :
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب نهند آنیم.
بنده را نام خویشتن نبود
هرچه ما را لقب نهند آنیم.
سعدی ( خواتیم ).
لقس ؛ مردم را لقب نهنده. ( منتهی الارب ).کلمات دیگر: