گرگ . یا مرد چست در خوردن
لغوس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لغوس. [ ل َغ ْ وَ ] ( ع اِ ) گرگ. || ( ص ، اِ ) مرد سبک چست در خوردن. ( منتهی الارب ). آنکه حریص بود بر خوردن. ( مهذب الاسماء ). || مرد آزمند. || دزد بسیار فریبنده پلیدطبع. || گیاهی است که ستور چرد آنرا. || گیاه سبک و تنک. || نهال که بجنبد از تری و تازگی. ( منتهی الارب ).
لغوس. [ ل َ ] ( معرب ، اِ ) ضریر انطاکی در کلمه ارنب گوید: به زبان یونانی و فارسی ( ؟ ) ارنب را گویند. رجوع به لاغوس شود.
لغوس. [ ل َ ] ( معرب ، اِ ) ضریر انطاکی در کلمه ارنب گوید: به زبان یونانی و فارسی ( ؟ ) ارنب را گویند. رجوع به لاغوس شود.
لغوس . [ ل َ ] (معرب ، اِ) ضریر انطاکی در کلمه ٔ ارنب گوید: به زبان یونانی و فارسی (؟) ارنب را گویند. رجوع به لاغوس شود.
لغوس . [ ل َغ ْ وَ ] (ع اِ) گرگ . || (ص ، اِ) مرد سبک چست در خوردن . (منتهی الارب ). آنکه حریص بود بر خوردن . (مهذب الاسماء). || مرد آزمند. || دزد بسیار فریبنده ٔ پلیدطبع. || گیاهی است که ستور چرد آنرا. || گیاه سبک و تنک . || نهال که بجنبد از تری و تازگی . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: