کلمه جو
صفحه اصلی

لقیطی

لغت نامه دهخدا

لقیطی. [ ل َ ] ( ص نسبی ) منسوب به لقیط، که نام جدی است. ( سمعانی ).

لقیطی. [ ل ُق ْ ق َ طا ] ( ع ص ) جوینده خبر را تا سخن چینی نماید. یقال : انه لُقَّیْطی ̍ خُلَّیْطی ̍؛ ای ملتقط الاخبار لینم بها. ( منتهی الارب ).

لقیطی . [ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به لقیط، که نام جدی است . (سمعانی ).


لقیطی . [ ل ُق ْ ق َ طا ] (ع ص ) جوینده خبر را تا سخن چینی نماید. یقال : انه لُقَّیْطی ̍ خُلَّیْطی ̍؛ ای ملتقط الاخبار لینم بها. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: