کلمه جو
صفحه اصلی

سوسنی

فارسی به انگلیسی

liliaceous, lily, lily-white

liliaceous


lily, lily-white


فرهنگ فارسی

از ایلات ساکن اطراف مهاباد

لغت نامه دهخدا

سوسنی. [ سو س َ ] ( ص نسبی ) اسب کبود. || هر شی که کبود و نیلی باشد. ( غیاث ) ( آنندراج ). رنگ کبودی که به سبزی زند. ( یادداشت بخط مؤلف ). برنگ گل سوسن. آسمانجونی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

سوسنی. [ سو س َ ] ( اِخ ) ازایلات ساکن اطراف مهاباد. ( جغرافیای سیاسی ص 109 ).

سوسنی . [ سو س َ ] (اِخ ) ازایلات ساکن اطراف مهاباد. (جغرافیای سیاسی ص 109).


سوسنی . [ سو س َ ] (ص نسبی ) اسب کبود. || هر شی ٔ که کبود و نیلی باشد. (غیاث ) (آنندراج ). رنگ کبودی که به سبزی زند. (یادداشت بخط مؤلف ). برنگ گل سوسن . آسمانجونی . (یادداشت بخط مؤلف ).


فرهنگ عمید

کبودرنگ.

گویش مازنی

/soo seni/ کبود و نیلی
/soo seni/ مرتعی در روستایرق چشمهی کتول

کبود و نیلی


پیشنهاد کاربران

منطقه سوسن سرخاب مسجدسلیمان
محل سکونت طوایف ایل بختیاروند *بهداروند *
طایفه ابوالحسنی ایل منجزی
طایفه لوخرده ایل منجزی
طایفه سهراب *سرخاب *
طایفه گندایی



کلمات دیگر: