کلمه جو
صفحه اصلی

کمش

فرهنگ فارسی

بریدن اطراف چیزی را به شمشیر یا سپری گردیدن توشه یا نوعی از بستن پستان ناقه

لغت نامه دهخدا

کمش. [ ک َ ] ( ع ص ) مرد تیزرو و سبک و کافی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرد سریع. ( از اقرب الموارد ). || اسب خردنره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). اسب نریان خردنره. ( ناظم الاطباء ). || زن خردپستان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || مادیان خردپستان.( ناظم الاطباء ). اسب خردپستان. ( از اقرب الموارد ).

کمش. [ ک َ ] ( ع مص ) بریدن اطراف چیزی را به شمشیر. || سپری گردیدن توشه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || نوعی از بستن پستان ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نوعی از بستن پستان ماده شتر. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

کمش . [ ک َ ] (ع ص ) مرد تیزرو و سبک و کافی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرد سریع. (از اقرب الموارد). || اسب خردنره . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب نریان خردنره . (ناظم الاطباء). || زن خردپستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مادیان خردپستان .(ناظم الاطباء). اسب خردپستان . (از اقرب الموارد).


کمش . [ ک َ ] (ع مص ) بریدن اطراف چیزی را به شمشیر. || سپری گردیدن توشه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوعی از بستن پستان ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از بستن پستان ماده شتر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


دانشنامه عمومی


گویش مازنی

/komesh/ نفس نفس زدن - به سختی نفس کشیدن & جنب و جوش - حرکت نامحصوص ۳کمش یا قومش و یا قومس نام قدیم منطقه ی دامغان، چهارده و سمنان بوده است & قومسی – منظور مردمان ناحیه ی جنوبی البرز، واقع در منطقه ی دامغان و چهارده و سمنان که از اقوام قدیمی ساکن این منطقه بوده و هستند

۱نفس نفس زدن ۲به سختی نفس کشیدن


۱جنب و جوش ۲حرکت نامحصوص ۳کمش یا قومش و یا قومس نام قدیم ...


قومسی – منظور مردمان ناحیه ی جنوبی البرز،واقع در منطقه ...



کلمات دیگر: