دم به دم
فارسی به انگلیسی
every moment, incessantly
frequent, frequently, momentarily, momently
گویش مازنی
/dem be dem/ پیاپی
پیاپی
پیشنهاد کاربران
کم کم
لحظه به لحظه
دقیقه به دقیقه
لحظه به لحظه، کم کم
پی در پی
سریع، لحظه به لحظه، پی در پی، به طور پیوسته، مداوم، مدام، پشت سر هم
[گویش کردی ]سینه به سینه،
دم به دم: لحظه به لحظه ، پیاپی.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۳ ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۸۳ ) .
کلمات دیگر: