کلمه جو
صفحه اصلی

بی مقدار


مترادف بی مقدار : بی ارزش، پست، خوار، فرومایه

متضاد بی مقدار : ارزشمند

فارسی به انگلیسی

unworthy, indigent

unworthy


مترادف و متضاد

بی‌ارزش، پست، خوار، فرومایه ≠ ارزشمند


فرهنگ فارسی

بی وقار و سبکسر . بی قدر و بی رتبه . بدون شرف و اعتبار . بدون قدرت . بی مایه و فقیر .

لغت نامه دهخدا

بی مقدار. [ م ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مقدار ) بی وقار و سبکسر. ( آنندراج ). بی قدر و بی رتبه. بدون شرف و اعتبار. بدون قدرت. بی مایه و فقیر. ( ناظم الاطباء ) :
نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشید
اگرچه منفعت ماه نیز بی مقدار.
بوحنیفه اسکافی.
اگر خوارست و بی مقدار یمگان
مرا اینجا بسی عز است و مقدار.
ناصرخسرو.
و آن لبان کز وی برشگ آید عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بی مقدار شد.
سوزنی.
و رجوع به مقدار شود.

واژه نامه بختیاریکا

نَنّو


کلمات دیگر: