مترادف حسابگری : دوراندیشی، حزم، احتیاط، سودجویی، منفعت طلبی
حسابگری
مترادف حسابگری : دوراندیشی، حزم، احتیاط، سودجویی، منفعت طلبی
مترادف و متضاد
۱. دوراندیشی، حزم، احتیاط
۲. سودجویی، منفعتطلبی
فرهنگ فارسی
عمل حسابگر
لغت نامه دهخدا
حساب گری. [ ح ِ گ َ ] ( حامص مرکب ) عمل حساب گر. محاسبی. || دوراندیشی. || فالگیری.
کلمات دیگر: