کلمه جو
صفحه اصلی

درگذشته


مترادف درگذشته : فقید، متوفا، مرده، میت

متضاد درگذشته : حی، زنده

فارسی به انگلیسی

decedent

فارسی به عربی

ماضی

مترادف و متضاد

defunct (صفت)
تمام شده، مرده، از بین رفته، درگذشته

yore (اسم)
در زمانی بسیار دور، در گذشته، در قدیم

فقید، متوفا، مرده، میت ≠ حی، زنده


فرهنگ فارسی

( اسم ) فوت کرده مرده .

لغت نامه دهخدا

درگذشته. [ دَ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) مرده. فوت کرده. متوفی : أسلاف ، سُلاّف ؛ پدران درگذشته. ( منتهی الارب ). پادشاه یا شاه ماضی. پادشاه درگذشته. || تجاوز کرده. عبور کرده.
- از حد درگذشته ؛ خارج از حد. خارج از اندازه : فاحش ؛ چیزی که از حد درگذشته باشد. فرط؛ پشیمانی از حد درگذشته. ( دهار ).

فرهنگ عمید

۱. رفته.
۲. [مجاز] مرده، فوت شده.

واژه نامه بختیاریکا

خُدا زَیدِه

پیشنهاد کاربران

منفی

راحل


کلمات دیگر: