کلمه جو
صفحه اصلی

برزج

فرهنگ فارسی

غریدن شیر .

لغت نامه دهخدا

برزج. [ ب ُ زَ ] ( معرب ، اِ ) معرب پرزه.آنچه بر روی سقرلات و مانند آن بعد از پوشیدن به هم رسد. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). و رجوع به پرزه شود.

برزج. [ ب ُ زَ ] ( ع اِ ) غریدن شیر. ( آنندراج ).

برزج . [ ب ُ زَ ] (ع اِ) غریدن شیر. (آنندراج ).


برزج . [ ب ُ زَ ] (معرب ، اِ) معرب پرزه .آنچه بر روی سقرلات و مانند آن بعد از پوشیدن به هم رسد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). و رجوع به پرزه شود.


دانشنامه عمومی

برزج روستایی است در دهستان باقران از توابع بخش مرکزی شهرستان بیرجند، واقع در استان خراسان جنوبی که بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ مرکز آمار ایران، جمعیت آن بالغ بر ۸۵ نفر (۲۶ خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: