محکوميت
ادانه
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
از شهرهای عیسوی نشین
لغت نامه دهخدا
( ادانة ) ادانة. [ اِ ن َ ] ( ع مص ) فرومایه و ضعیف گردانیدن. || خسیس شدن : اُدین َ ( مجهولاً )؛ خسیس و فرومایه گردید و ضعیف و سست شد. || وام دادن. ( تاج المصادر بیهقی ): ادنته ؛ وام دادم او را. ( منتهی الارب ). || وام گرفتن : ادان هو؛ وام گرفت.( منتهی الارب ). || بمهلت چیزی خریدن و بهای آنرا وام دار شدن. تقول : منه ادنی عشرة دراهم. ( منتهی الارب ). || جزا دادن. ( مؤید الفضلاء ).
ادانه. [ ] ( اِخ ) از شهرهای عیسوی نشین که در سال 720 هَ. ق.بدست مصریان سوخت. رجوع به تاریخ مغول ص 347 شود.
اﷲدانه. [ اَل ْ لاه ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان ، در 7 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 3 هزارگزی باختر شوسه کرمانشاه - همدان. کوهستانی و سردسیر است. سکنه آن 62 تن شیعه هستند که به فارسی و کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه ، و محصول آن غلات دیمی ، انگور و قلمستان است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
ادانه. [ ] ( اِخ ) از شهرهای عیسوی نشین که در سال 720 هَ. ق.بدست مصریان سوخت. رجوع به تاریخ مغول ص 347 شود.
اﷲدانه. [ اَل ْ لاه ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاهان ، در 7 هزارگزی شمال خاوری کنگاور و 3 هزارگزی باختر شوسه کرمانشاه - همدان. کوهستانی و سردسیر است. سکنه آن 62 تن شیعه هستند که به فارسی و کردی سخن میگویند. آب آن از چشمه ، و محصول آن غلات دیمی ، انگور و قلمستان است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
ادانه . [ ] (اِخ ) از شهرهای عیسوی نشین که در سال 720 هَ . ق .بدست مصریان سوخت . رجوع به تاریخ مغول ص 347 شود.
ادانة. [ اِ ن َ ] (ع مص ) فرومایه و ضعیف گردانیدن . || خسیس شدن : اُدین َ (مجهولاً)؛ خسیس و فرومایه گردید و ضعیف و سست شد. || وام دادن . (تاج المصادر بیهقی ): ادنته ؛ وام دادم او را. (منتهی الارب ). || وام گرفتن : ادان هو؛ وام گرفت .(منتهی الارب ). || بمهلت چیزی خریدن و بهای آنرا وام دار شدن . تقول : منه ادنی عشرة دراهم . (منتهی الارب ). || جزا دادن . (مؤید الفضلاء).
دانشنامه عمومی
ادانه (به لاتین: Adané) در گابن است که در moyen-ogooué province واقع شده است.
فهرست شهرهای گابن
فهرست شهرهای گابن
wiki: ادانه
کلمات دیگر: