کلمه جو
صفحه اصلی

بردانی

لغت نامه دهخدا

بردانی. [ ] ( اِ ) لغت عجمی است و آنرا بسریانی عبروس و بیونانی اسقوالس نامند نباتی است پرشاخ و شاخه ها مثل کمان کج و خمیده و گلش سفیدو ثمرش مثل زیتون و طعم او تند و بیخش سپیداست و پوست بیخ او با زردی. رجوع به تحفه حکیم مؤمن شود.

بردانی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب است به بردان که قریه ای است از قراء بغداد. ( سمعانی ).

بردانی . [ ] (اِ) لغت عجمی است و آنرا بسریانی عبروس و بیونانی اسقوالس نامند نباتی است پرشاخ و شاخه ها مثل کمان کج و خمیده و گلش سفیدو ثمرش مثل زیتون و طعم او تند و بیخش سپیداست و پوست بیخ او با زردی . رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود.


بردانی . [ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بردان که قریه ای است از قراء بغداد. (سمعانی ).



کلمات دیگر: