کلمه جو
صفحه اصلی

انجاس

فرهنگ فارسی

( مصدر ) نجس کردن پلید ساختن .
انجاص ٠ آلو

فرهنگ معین

(اَ ) [ ع . ] جِ نجس ، پلیدی ها.
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) نجس کردن ، پلید ساختن .

(اَ) [ ع . ] جِ نجس ؛ پلیدی ها.


( اِ ) [ ع . ] (مص م .) نجس کردن ، پلید ساختن .


لغت نامه دهخدا

انجاس. [ اِ ] ( ع مص ) پلید ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پلید کردن. ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). نجس کردن. ( از اقرب الموارد ).

انجاس. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ نَجس و نِجس ونَجَس و نَجِس و نَجُس. ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). پلیدیها. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || پلیدیها و نجسها. ( ناظم الاطباء ) :
خون خوری در چارمیخ تنگنا
درمیان حبس و انجاس و عنا.
مولوی ( مثنوی ).
- انجاس اجناس شیاطین ؛ پلیدیهای شیاطین. ( ناظم الاطباء ).
- انجاس الابدان ؛ قوله تعالی : انما المشرکون نجس ( قرآن 28/9 )، قال عمربن عبدالعزیز، یعنی انهم انجس الابدان کنجاسة الکلب والخنزیر. ( منتهی الارب ). و رجوع به نجس و منتهی الارب شود.

انجاس. [ اِ ] ( ع اِ ) انجاص. ( از دزی ج 1 ص 40 ). انجاص ؛ آلو. ( از مهذب الاسماء ). رجوع به انجاص شود.

انجاس . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَجس و نِجس ونَجَس و نَجِس و نَجُس . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پلیدیها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پلیدیها و نجسها. (ناظم الاطباء) :
خون خوری در چارمیخ تنگنا
درمیان حبس و انجاس و عنا.

مولوی (مثنوی ).


- انجاس اجناس شیاطین ؛ پلیدیهای شیاطین . (ناظم الاطباء).
- انجاس الابدان ؛ قوله تعالی : انما المشرکون نجس (قرآن 28/9)، قال عمربن عبدالعزیز، یعنی انهم انجس الابدان کنجاسة الکلب والخنزیر. (منتهی الارب ). و رجوع به نجس و منتهی الارب شود.

انجاس . [ اِ ] (ع اِ) انجاص . (از دزی ج 1 ص 40). انجاص ؛ آلو. (از مهذب الاسماء). رجوع به انجاص شود.


انجاس . [ اِ ] (ع مص ) پلید ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پلید کردن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). نجس کردن . (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

= نجس

نجس#NAME?


دانشنامه عمومی

انجاس (به پرتغالی: Anajás) یک شهرستان در برزیل است که در پارا واقع شده است.
فهرست شهرهای برزیل
انجاس ۶٬۹۲۱٫۷۰۹ کیلومترمربع مساحت و ۲۶٬۵۶۳ نفر جمعیت دارد و ۱۰ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.


کلمات دیگر: