کلمه جو
صفحه اصلی

اندفاع

عربی به فارسی

ني بوريا , بوريا , انواع گياهان خانواده سمار , يک پر کاه , جزءي , حمله , يورش , حرکت شديد , ازدحام مردم , جوي , جويبار , هجوم بردن , برسر چيزي پريدن , کاري را با عجله و اشتياق انجام دادن


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - دور شدن بر کنار گشتن . ۲ - باز داشته شدن رانده شدن . ۳ - در ایستادن در آمدن . ۴ - خوض پیوستن .

فرهنگ معین

(اِ دِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دور شدن ، برکنار شدن . ۲ - بازداشته شدن ، برکنار شدن . ۳ - در ایستادن ، درآمدن .

فرهنگ عمید

۱. دور شدن.
۲. برکنار شدن، به یک سو رانده شدن.
۳. بازداشته شدن.

پیشنهاد کاربران

خیزش، آمادگی به کار، شتاب، کوشش، نااندیشی، واکنش روانه کننده.


کلمات دیگر: