کلمه جو
صفحه اصلی

انباریدن

فرهنگ فارسی

انبارد خواهد انبارد بینبارانبارنده انبارده انبارش ) پر کردن انبار کردن.
انبار کردن و پر کردن یا پر کردن فرمودن . یا خراب کردن .

لغت نامه دهخدا

انباریدن. [ اَم ْ دَ ] ( مص ) انبار کردن و پر کردن. || پُر کردن فرمودن. || خراب کردن.( ناظم الاطباء ). و رجوع به انباردن و انباشتن شود.

فرهنگ عمید

= انباردن

انباردن#NAME?



کلمات دیگر: