( بر آراستن ) آراستن .
بر اراستن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( برآراستن ) برآراستن. [ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) آراستن. رجوع به همین کلمه شود.
پیشنهاد کاربران
بر آراستن:آماده و مهیا کردن.
( ( نبینی که کافران هر یک چندی دیگر صَنمی بر آرایند ) )
( برگزیده ای ازکشف الاسراروعدَّة الابرارمیبدی، محمد مهدی رکنی ، چاپ ششم 1372 ، ص 230 )
( ( نبینی که کافران هر یک چندی دیگر صَنمی بر آرایند ) )
( برگزیده ای ازکشف الاسراروعدَّة الابرارمیبدی، محمد مهدی رکنی ، چاپ ششم 1372 ، ص 230 )
کلمات دیگر: