(مُ فِ ثَ ) [ ع . منافثة ] ۱ - (مص ل . ) زیرگوشی گفتن . ۲ - با هم صحبت کردن ، ۳ - پچ پچ کردن .
منافثت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
منافثت. [ م ُف َ / ف ِ ث َ ] ( از ع ، اِمص ) منافثة. هم راز بودن. با یکدیگر محرمانه سخن گفتن. گفتگوی خصوصی با هم داشتن :... بر یک سریر مسرت استرواح مثافنت و منافثت یافتند. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 76 ). هر وقت که یاد کرد لذت منافثت و مثافنت می رود... ( منشآت خاقانی ایضاً ص 165 ). به مجالست و منافثت اهل آن بقعه... تزجیت ایام نامرادی می کردم. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 9 ). جواذب همتم از مجالست آحاد به منافثت اکابر کشید. ( مرزبان نامه ایضاً ص 235 ). رجوع به منافثة شود.
منافثة. [ م ُ ف َ ث َ ] ( ع مص ) زیرگوشی گفتن با دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منافثت شود.
منافثة. [ م ُ ف َ ث َ ] ( ع مص ) زیرگوشی گفتن با دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به منافثت شود.
منافثت . [ م ُف َ / ف ِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) منافثة. هم راز بودن . با یکدیگر محرمانه سخن گفتن . گفتگوی خصوصی با هم داشتن : ... بر یک سریر مسرت استرواح مثافنت و منافثت یافتند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 76). هر وقت که یاد کرد لذت منافثت و مثافنت می رود... (منشآت خاقانی ایضاً ص 165). به مجالست و منافثت اهل آن بقعه ... تزجیت ایام نامرادی می کردم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 9). جواذب همتم از مجالست آحاد به منافثت اکابر کشید. (مرزبان نامه ایضاً ص 235). رجوع به منافثة شود.
فرهنگ عمید
زیر گوشی با کسی حرف زدن، هم راز شدن.
کلمات دیگر: