هنر خود را نشان دادن هنر نمایی کردن
هنر نمودن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هنر نمودن. [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) هنر خود را نشان دادن. هنرنمایی کردن. || دلیری کردن و مهارت به خرج دادن :
ز سوی دگر گیو پرخاشخر
ز بازو نمودی به گردان هنر.
نمودند هر دو به بازو هنر.
ز سوی دگر گیو پرخاشخر
ز بازو نمودی به گردان هنر.
فردوسی.
به شمشیر هندی و رومی سپرنمودند هر دو به بازو هنر.
فردوسی.
کلمات دیگر: