( اسم ) بخشش عطا : [ و حکم او ( خدای ) راست در راندن منحت و محنت ... ] ( بیهقی . فض . ۲ )
سم تراشیده
سم تراشیده
منحت . [ م ُ ن َح ْ ح َ ] (ع ص ) سم تراشیده شده . (ناظم الاطباء).
منحت . [ م َ ح َ ] (ع اِ) اصل و نژاد: هو من منحت صدق .ج ، مناحت . (از اقرب الموارد). رجوع به مناحت شود.
منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) تیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیشه و ابزاری که بدان تراش می کنند. (ناظم الاطباء). تیشه و رنده . (غیاث ). آلت تراشیدن ، مانند تیشه .ج ، مناحت . (از اقرب الموارد). رجوع به منحات شود.
منحت . [ م ِ ح َ ] (ع اِ) منحة. عطا و دهش : حکم او راست در راندن منحت و محنت . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 2). همه ٔ کراهیت رفاهیت شد و ترحت فرحت و عسر یسر و محنت منحت گشت . (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 24). رجوع به منحة شود.