کلمه جو
صفحه اصلی

املی

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) پر کردن ۲ - مطلبی را تقریر کردن تا دیگری بنویسد . ۳ - (اسم ) نوشتن مطلبی که بشخص تقریر کنند دیکته . ۴ - طریق. نوشتن کلمات درست نویسی رسمالخط .
ابوالوفابدیل بن ابوالقاسم بن بدیل املی از فقهائ است .

لغت نامه دهخدا

املی. [ اِ ] ( از ع ، اِ ) ( ممال املاء ) املاء :
مذکران طیورند بر منابر باغ
ز نیم شب مترصد نشسته املی را.
انوری ( از فرهنگ فارسی معین ).
رجوع به املاء و املی کردن شود.

املی. [ اَ ]( ص نسبی ) منسوب به امله است که در زبان مردم خوی به منام ( خواب ) گفته میشود. ( از انساب سمعانی ). و حدیثی باین نسبت مشهور است. رجوع به انساب سمعانی شود.

املی. [ اَ ] ( اِخ ) ابوالوفا بدیل بن ابی القاسم بن بدیل املی. از فقهاء است. ( از انساب سمعانی ).

املی . [ اَ ] (اِخ ) ابوالوفا بدیل بن ابی القاسم بن بدیل املی . از فقهاء است . (از انساب سمعانی ).


املی . [ اَ ](ص نسبی ) منسوب به امله است که در زبان مردم خوی به منام (خواب ) گفته میشود. (از انساب سمعانی ). و حدیثی باین نسبت مشهور است . رجوع به انساب سمعانی شود.


املی . [ اِ ] (از ع ، اِ) (ممال املاء) املاء :
مذکران طیورند بر منابر باغ
ز نیم شب مترصد نشسته املی را.

انوری (از فرهنگ فارسی معین ).


رجوع به املاء و املی کردن شود.

فرهنگ عمید

املا: مذکّران طیورند بر منابر باغ / ز نیم شب مترصد نشسته املی را (انوری: ۱ ).

دانشنامه عمومی

آملی. آملی (فیلم) نام فیلمی کمدی/رومانتیک محصول سال ۲۰۰۱ کشور فرانسه است.
به مردمان آمل آملی گویند.
شخصی که اهل شهر آمل در شمال ایران باشد.
به اسم های فرانسوی، هندی، یونانی، انگلیسی... هم گفته می شود.
کنیه آمُلی می تواند به افراد زیر اشاره داشته باشد:
علامه حسن زاده آملی
آیت الله جوادی آملی
سراج قمری
فخر رازی
محمد بن محمود آملی
شیخ ابوالعباس قصاب آملی
قاضی هجیم آملی
قاضی ابو احمد آملی
علی بن هشام آملی
شریف العلما آملی
شاه بالوی زاهد آملی
خالد آملی
میر حیدر آملی
شاه میرزا محمد خان آملی
محمد بن جریر طبری
محمدتقی آملی
محمد محمد آملی
طالب آملی

دانشنامه آزاد فارسی

آملی. آمُلی
آمُلی از گویش های مازندرانی مرکزی که قرابت زیادی با نوزی و کجوری دارد. در آملی گاهی /O/ به /i/ یا /e/ تبدیل می شود: angis «انگشت»، همخوان /r/ به صورت /y/ در میان واژه ها می آید: پیشوند فعلی b- بسیار رایج است: bautan «گفتن»، bayyan «شدن»، bax?tan برخی از واژگان آملی: nambe «نمی دانم»، tur-zi «سپیدار»، binj «برنج»، bel «دندان گراز» و alb «رعد».  

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آملی (ابهام زدایی). آملی ممکن است اشاره به اشخاص ذیل باشد: • حسن حسن زاده آملی، از علمای مشهور قم در فلسفه، عرفان، هیئت، ریاضیات، شعر و ادب و دارای تالیفات زیاد• عبدالله جوادی آملی، از علمای مشهور قم در فلسفه، عرفان، هیئت، ریاضیات، شعر و ادب و دارای تالیفات زیاد• ابوالحسین آملی، معروف به «سید مؤید باللـه» و «عضدالدوله» (۳۳۳-۴۲۱ق/۹۴۵-۱۰۳۰م، فقیه، ادیب، محدث، مفسر و شاعر• بهاءالدین آملی، آمُلی، بهاءالدین حیدر بن علی بن حیدر علوی حسینی (۷۲۰-پس از ۷۸۲ق/۱۳۲۰-۱۳۸۰م)، عارف شیعی امامی• سید حیدر آملی، از عرفاى بزرگ شیعه و از شاگردان فخر المحققین، فرزند علامه حلی• عزالدین محمد آملی، دانشمند و نویسنده بزرگ شیعی مذهب• عزالدین آملی، آملی، عزّالدّین بن جعفر بن شمس الدّین، از علمای مازندران در سدۀ ۱۰ق/۱۶م• قصاب آملی، از عرفای طبرستان در قرن چهارم• محمدتقی آملی، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری• میرزا هاشم آملی، از علمای معاصر شیعه• حسن بن علی طبری آملی استرآبادی، از محدّثین و دانشمندان شیعه در قرن هفتم هجری
...

[ویکی شیعه] آملی (ابهام زدایی). آملی، ممکن است به یکی از این افراد اشاره داشته باشد:

[ویکی الکتاب] معنی أُمْلِی: مهلت می دهم
ریشه کلمه:
ملو (۹ بار)


کلمات دیگر: