(مُ هِ زَ ) [ ع . مناهزة ] (مص ل . ) ۱ - نزدیک شدن به هم . ۲ - فرصت یافتن و غنیمت شمردن . ۳ - پیش آمدن شکار را.
مناهزت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مناهزت. [ م ُ هََ / هَِ زَ ] ( از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن. فرصت غنیمت شمردن. اغتنام فرصت. انتهاز فرصت. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم... بعد از آن سود ندارد. ( مرزبان نامه ). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند.( مرزبان نامه چ قزوینی ص 185 ). رجوع به مناهزة شود.
مناهزة. [ م ُ هََ زَ ] ( ع مص ) فرصت چشم داشتن. ( المصادر زوزنی ). فرصت یافتن و غنیمت شمردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).رجوع به مناهزت شود. || به چیزی نزدیک شدن. ( المصادر زوزنی ). نزدیک شدن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزدیک شدن کودک بلوغ را. || پیش آمدن شکار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مناهزة. [ م ُ هََ زَ ] ( ع مص ) فرصت چشم داشتن. ( المصادر زوزنی ). فرصت یافتن و غنیمت شمردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).رجوع به مناهزت شود. || به چیزی نزدیک شدن. ( المصادر زوزنی ). نزدیک شدن با هم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || نزدیک شدن کودک بلوغ را. || پیش آمدن شکار را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مناهزت . [ م ُ هََ / هَِ زَ ] (از ع ، اِمص ) مناهزة. فرصت نگاه داشتن . فرصت غنیمت شمردن . اغتنام فرصت . انتهاز فرصت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : اگر من از مناهزت فرصت غافل مانم ... بعد از آن سود ندارد. (مرزبان نامه ). به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند.(مرزبان نامه چ قزوینی ص 185). رجوع به مناهزة شود.
فرهنگ عمید
۱. پیشی گرفتن، مسابقه.
۲. نزدیکی گرفتن، نزدیک شدن.
۳. غنیمت شمردن فرصت.
۲. نزدیکی گرفتن، نزدیک شدن.
۳. غنیمت شمردن فرصت.
کلمات دیگر: