کلمه جو
صفحه اصلی

احتزاز

فرهنگ فارسی

بریدن

لغت نامه دهخدا

احتزاز. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بریدن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بریده شده

افراشتن

برافراشته کرد و بریدن دوتاش میشه


برافراشته کردن


این کلمه به معنی برافراشته کردن نمی شه. واژه ی احتزاز به معنای بریدن هست و واژه ی اهتزاز به معنی برافراشته کردن می شه.

احتزاز میشه بریدن و اهتزاز میشه برافراشته شدن

احتزاز = بریدن
اهتزاز = بر افراشته

دوری کردن ( از تو پاسخنامه آزمون سنجش دیدم )

احتزاز به معنای دوری کردن است

دوری کردن

احتزاز یعنی شدت


اهتزاز: برافراشتن، جنبیدن
احتزاز: بریدن
احتراز: اجتناب کردن، پرهیز کردن

اجتناب


کلمات دیگر: