(مَ هَ بَ ) [ ع . مناهبة ] (مص ل . ) ۱ - برابر هم دویدن در مسابقه . ۲ - غارت کردن .
مناهبت
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
مناهبت. [ م ُ هََ / هَِ ب َ ] ( از ع ، اِمص ) مناهبة. غارت کردن. غارت : همیشه پادشاهان در طلب ملک بر مجرای این عادت رفته اند... و از یکدیگر به مغالبت و مناهبت فراگرفته.( مرزبان نامه چ قزوینی ص 182 ). رجوع به مناهبة شود.
مناهبة. [ م ُ هََ ب َ ] ( ع مص ) با کسی غارت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). غارت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناهبت شود. || ننگ و نبرد کردن در تک. ( تاج المصادر بیهقی ). به برابری دویدن دو اسب و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برابر هم دویدن دو اسب. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || به سخن گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مناهبة. [ م ُ هََ ب َ ] ( ع مص ) با کسی غارت کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). غارت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناهبت شود. || ننگ و نبرد کردن در تک. ( تاج المصادر بیهقی ). به برابری دویدن دو اسب و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). برابر هم دویدن دو اسب. ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || به سخن گرفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مناهبت . [ م ُ هََ / هَِ ب َ ] (از ع ، اِمص ) مناهبة. غارت کردن . غارت : همیشه پادشاهان در طلب ملک بر مجرای این عادت رفته اند... و از یکدیگر به مغالبت و مناهبت فراگرفته .(مرزبان نامه چ قزوینی ص 182). رجوع به مناهبة شود.
فرهنگ عمید
۱. برابر هم دویدن در مسابقه.
۲. به سخن گرفتن.
۳. غارت کردن.
۲. به سخن گرفتن.
۳. غارت کردن.
کلمات دیگر: