۱ - ( مصدر ) حل گردانیدن حل کردن . ۲ - فرود آوردن در جایی . ۳ - ( مصدر ) در ماههای حل در آمدن از ماههای حرام بیرون آمدن . یا احل از حرام . بیرون آمدن از حرام مقابل احرام ( در حج )
مرد لاغر سرین و ران
مرد لاغر سرین و ران
احل . [ اَ ح َل ل ] (ع ص ) مرد لاغرسرین و ران . || مرد مبتلا بدرد سرین و زانو. || ستور که پاهایش سست و پی آن فروهشته باشد. اشتری که پی پایش سست بود. (مهذب الاسماء). مؤنث : حَلاّ ء. ج ، حُل ّ.
احل . [ اَ ح َل ل ] (ع ن تف ) حلال تر.
- امثال :
احل ﱡ من لبن الأم .
اَحل ﱡ من ماءالفرات .