مترادف خرابات نشین : خراباتی، ساکن میخانه، اهل خرابات، می پرست
خرابات نشین
مترادف خرابات نشین : خراباتی، ساکن میخانه، اهل خرابات، می پرست
فرهنگ فارسی
آنکه مقیم خراباتست آنکه در خراباتست
لغت نامه دهخدا
خرابات نشین. [ خ َ ن ِ ] ( نف مرکب ) آنکه مقیم خرابات است. آنکه در خرابات است. خراباتی. کنایتی است بنزد صوفیان مر اهل خانقاه را :
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.
و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود.
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد.
حافظ.
یاد باد آنکه خرابات نشین بودم و مست و آنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود.
حافظ.
کلمات دیگر: