قبول کننده حق
حق پذیر
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حق پذیر. [ ح َ پ َ ]( نف مرکب ) قبول کننده حق. پذیرنده حق :
به یک ندم برهاند حق ار بود یکدم
زبان و سینه حق گوی و حق پذیر مرا.
به یک ندم برهاند حق ار بود یکدم
زبان و سینه حق گوی و حق پذیر مرا.
سوزنی.
کلمات دیگر: