کلمه جو
صفحه اصلی

حفره کردن

فرهنگ فارسی

حفره زدن

لغت نامه دهخدا

حفره کردن. [ ح ُ رَ / رِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) حفره زدن :
مکر آن باشد که زندان حفره کرد
آنکه حفره بست آن مکری است سرد.
مولوی.
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کن زندان و خود را وارهان.
مولوی.


کلمات دیگر: