کلمه جو
صفحه اصلی

حفول

لغت نامه دهخدا

حفول . [ ح َ ] (ع ص ) (نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه ٔ بسیار شیر در پستان . (از اقرب الموارد).


حفول . [ ح َ وَ ] (ع اِ) درختی است مانند درخت انار ثمر آن مانندآلو و تلخ باشد و آنرا خورند. (از اقرب الموارد).


حفول . [ ح ُ ] (ع مص ) حفل و حفیل در تمام معانی . (از اقرب الموارد). رجوع به حفل و حفیل شود.


حفول. [ ح ُ ] ( ع مص ) حفل و حفیل در تمام معانی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به حفل و حفیل شود.

حفول. [ ح َ ] ( ع ص ) ( نعت فاعلی ) ناقة حفول ؛ ناقه بسیار شیر در پستان. ( از اقرب الموارد ).

حفول. [ ح َ وَ ] ( ع اِ ) درختی است مانند درخت انار ثمر آن مانندآلو و تلخ باشد و آنرا خورند. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: