دشوار آمدن .
دشوار افتادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دشوار افتادن. [ دُش ْ اُ دَ] ( مص مرکب ) دشوار آمدن. رجوع به دشوار آمدن شود.
- امثال :
هر که آسان گیرد دشوار افتد. ( امثال و حکم ).
- امثال :
هر که آسان گیرد دشوار افتد. ( امثال و حکم ).
کلمات دیگر: