پیر میخانه پیر میفروش
پیر میکده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پیر میکده. [ رِ م َ / م ِ ک َ دَ / دِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیر میخانه. پیر می فروش :
ما باده زیر خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید.
بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن.
ما باده زیر خرقه نه امروز میخوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید.
حافظ.
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن.
حافظ.
کلمات دیگر: