کلمه جو
صفحه اصلی

دشمن کشی

فرهنگ فارسی

عمل کشتن دشمن .

لغت نامه دهخدا

دشمن کشی. [ دُ م َ ک ُ ] ( حامص مرکب ) عمل کشتن دشمن. خصم کشی. عدو کشی. قتل عدو :
که بود از پدر دوست انگیزتر
به دشمن کشی تیغ او تیزتر.
نظامی.


کلمات دیگر: