کلمه جو
صفحه اصلی

دوالک

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - تسمه ای که بدان قمار بازند ۲ - دارویی است خوشبو و آن اشنان است که در مشک خشک کنند شیبه العجوز .

فرهنگ معین

(دَ لَ ) (اِمصغ . ) دوال کوچک و کوتاه .

لغت نامه دهخدا

دوالک. [ دَ ل َ ] ( اِ ) اشنه. دواله. دوالی. آلک. ( ریاض الادویة ) ( بحر الجواهر ). نام دارویی خوشبوی. ( برهان ) ( از غیاث ) ( از آنندراج ).

دوالک. [ دَ ل َ ]( اِ مصغر ) تصغیر دوال است. ( برهان ). || دوالی را گویند که بدان قمار بازند. ( برهان ) ( غیاث ). || نوعی از قماربازی است که به دوال چرم می بازند. ( غیاث ) ( آنندراج ). رجوع به دوالک بازی شود.
- بازی دوالک ؛ کنایه از مکر و حیله و نیرنگ سازی است :
با معجز انبیا چه باشد
زراقی و بازی دوالک.
ابوالفرج رونی.

دوالک . [ دَ ل َ ] (اِ) اشنه . دواله . دوالی . آلک . (ریاض الادویة) (بحر الجواهر). نام دارویی خوشبوی . (برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ).


دوالک . [ دَ ل َ ](اِ مصغر) تصغیر دوال است . (برهان ). || دوالی را گویند که بدان قمار بازند. (برهان ) (غیاث ). || نوعی از قماربازی است که به دوال چرم می بازند. (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به دوالک بازی شود.
- بازی دوالک ؛ کنایه از مکر و حیله و نیرنگ سازی است :
با معجز انبیا چه باشد
زراقی و بازی دوالک .

ابوالفرج رونی .



فرهنگ عمید

دوال کوتاه و کوچک، دواله.


کلمات دیگر: