رجل یقنه آنکه هر چه بشنود یقین نماید خوش باور
یقنه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( یقنة ) یقنة. [ ی َق َ ن َ ] ( ع ص ) رجل یقنة؛ آنکه هرچه بشنود یقین نماید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). خوش باور.میقان. یقن. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به یقن شود.
یقنة. [ ی َق َ ن َ ] (ع ص ) رجل یقنة؛ آنکه هرچه بشنود یقین نماید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). خوش باور.میقان . یقن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یقن شود.
کلمات دیگر: