(مصدر ) ایجاد ترس شدن بیم وهراس پیش آمدن درکاری : (( شتربهگفت : سخن تو دلیل می کند بر آنکهازشیرمگر هراسی و نفرتی افتادهاست . ) )
هراس افتادن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هراس افتادن. [ هََ اُ دَ ] ( مص مرکب ) ایجاد ترس شدن. بیم و هراس پیش آمدن در کاری : شنزبه گفت : سخن تو دلیل می کند بر آنکه از شیر مگر هراسی و نفرتی افتاده است. ( کلیله و دمنه ). رجوع به هراس شود.
کلمات دیگر: